در باغ دلم یک گل شاداب ندارم
از لذت دیدار شما خواب ندارم
صد دفتر صد برگ پر از شعر سفید است
در شان شما
یک غزل ناب ندارم
ته فنجان قهوه ام
کف دستم
یا پیشانی ام را ببین
چیزی نمی بینی؟
مثلا خطی
حرفی
یا چیزی که بتوان تو را
به من نسبت داد ؟
بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی تمام نمی شوند
همش به آغوششان بدهکار می مانی
حضورشان گـرم است
سکوتشان خالی می کند دل ِآدم را
آرامش ِ صدایشان را کم می آوری !
هر دم هر لحظه کم می آوریشان
آخ که چقدر کم دارمت
خــــــــــــدا… اینقدر تو خودم ریختم ،
که از سرمم گذشـــــــت…
دارم غرق میشم …
دســــــتت کـــــــجاست!
لالایی شـو ما خوندیم
رفت تو بغل یکی دیـگه خوابید ...!
پشته ســر بعضی ها نبایــد با کاســه آب بـریـزی ،
بایـد ” سـیفون” رو بکشی …
قرصایه اعصابم همش یادگاریه توئه
ببین چی آوردی به سرم
هر وقت میومدم پشت خطت
میخواستم رگــــــــمو بزنم
غم انگیز است اگر تو را نخواهد !
مسخره است اگر نفهمی !!
احمقانه است اگر اصرار کنی…!
هم بازی قدیم
چشم نگذار
آنقدر دورم که
با شمردن همه اعداد هم
پیدایم نمی کنی!!!!.
فکرش را بکن!
یک روز می آیی
و می بینی نه من هستم؛
نه این کلمات…
اگـــه میخـــوای یکیــو از دســـت بـــدی
فقـــط کـــافیــــه دوستـــش داشتــــه بـــاشــــی
همـــین کــــافــیــــه …
یعنی میشود روزی برسد…
که بیایی…..
مرا در آغوش بگیری…
بخواهم گله کنم…
بگویی هیس….
بگویی همه کابوس ها تموم شد…..
میخواهم امشب تا صبح دیووانه ات کنم
خواب آلود ..
لوس ..
بی خیال ..
بی قرار..شاد ..
هرچه میخواهی باش .فقط در آغـــــــــــــــــــوشم باش
ولی دلبرانه …ولی عاشقانه
پَرگار های خوبــی شُدیم
خوب هَمدیگَر را دور مــی زَنیم
شــانــه ات کــــو؟
دنــیـایــم بــاز بـهـم ریــخـتـه…
قهوه یا کاکائو ؟
فرقی نمی کند !
تو کافئین خالصی …
حتی خیالت ،
خواب را از سرم می پراند !!!
یکی بـــود ، یکی . .
مـــن میروم قصّـــه باید آغــــاز شود . . . !
شبـــــــیه مه شده بـــــــــودی
نه میــــــــشد در آغوشت گرفــــــت
و نه آنســـــــــــوی تو را دیـــــــد
تنـــــــــــــها میشد در تـــــو گم شد
که شـــــــدم …